پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چه زود پاییز آمدمن هنوزگرفتارشهریور آغوش توام......
دهانم قُرص استاگر پایلب های تو وسط باشد...
می خواهمتبی برو برگشتبلیط دوست داشتنتیک طرفه است......
خسته ام از زندگیبیا و با بوسه ایخلاصم کن...
بهشت و جهنمشرا کاری ندارمجایی که تو نباشیو من باشمجهنم است ......
بهارم شده ای و من عریان از تمام فصل ها تو را پوشیده ام ......
من غرق تماشای توام...بگو کسینجاتم ندهد..!!...