مردم شهر خفته اند، و رفته گری پیر زیر نور مهتاب آرام آرام فاصله ی طبقات را جارو می کند!
گنجشک/می خوانَد/گلوی پنجره /می شکوفد/سپیدی/جارو می کشد/کوچه ها را