پنجره رنگَش پریده،
پرده هم؛ چون بیدِ مجنون
حتم دارم؛ ماهِ امشب، قصه یِ لیلی شنیده!
شیمارحمانی...
بهار را
خواهم کاشت
پشت پنجره های شهر
فقط
تماشا کن
حجت اله حبیبی...
بیا
کنار پنجره ،
به زخم قاصدک،
نمک بپاش .
حجت اله حبیبی...
وقتی می آیی ، پنجره سرک می کشد
اما از شرم ، پا به کوچه نمی نهد .
حجت اله حبیبی...
پنجره خوب می داند
بهار تا کی ، دست تکان می دهد . حجت اله حبیبی...
پنجره نالید و کوچه در تردید و
ابر هم بارید و معرکه برپا شد!
شیما رحمانی...
پنجره؛
آبستنِ انتظار
و کوچه؛
پا به ماهِ آمدن!...