آن شبی که دلی بود به میخانه نشستیم آ ن توبه صد ساله به یک جرعه شکستیم از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم
از صبحِ ناب پُر شده ام در من یک جرعه آفتاب نمی نوشی ؟