ای برف! ای الهه ی دوار بر این همه زنگار سپیدی ببار...
دستهای تو کلید صبح است که سوی مشرق میچرخد و سپیدی را از پس نردهی سایه روشن به سوی پنجرهها میخواند ...
عشق بین من و تو به پاکی و سپیدی همین دونه های زیبای برفی هست که آروم آروم از آسمون می باره