شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
فقط وقتی بهت فکر میکنممجبور میشم عمیق تر نفس بکشم ......
تو دلیل هر نفسی هستی که میکشم...
نفسم میگیرد...درهوایی که نفس های تونیست......
دوست داشتنت هوس نیستڪہ باشد و نباشدنفس استتا باشم تاباشی......
مثل نفس شدی برامکشیدنت الزامیه......
یا خانه تنگ تر شدهیا من در خودم جا نمی شومنفس رفته است نمی آید!...
مرگهمیشه که نکشیدن نفس نیست!مرگ گاهی رویای داشتن کسی است کهشب و روز به انتظار آمدنش هستی!و او حتیرد کوچکی از یادت را هم به یاد ندارد...!...
آدم که همیشه نباید با اکسیژن نفس بکشه،یه موقع هم هست یکی مثل من با نفسای یکی مثل تو زندست...
میگن به یکی که گفتی نوکرتماز “نون” نفس تا “میم” مرگ باهاش باشنوکرتم رفیق...
ترسم این است نیایی نفسم تنگ شودنقش رویایی تو هی کم و کمرنگ شود....
اینکه لبخند میزنم عشق می ورزم نفس میکشم و زندگی میکنم دلیلش تویی...
غبارِ عادت پیوسته در مسیر تماشاستهمیشه با نفس تازه راه باید رفتو فوت باید کردکه پاک پاک شود صورت طلایی مرگ.....
دختر که باشیمرهم مادر میشیعزیز پدر میشیراز دار برادر میشینفس شوهر میشی اماعمه که میشی کلا به فنا میری!...
حس خوبیه ببینی یه نفر همه رو بخاطر تو پس زدهواسه رسوندن خودش به تو همه راهو نفس نفس زده...
زندگی برایم مفهوم پبچیده ای نداردهمین که کنار بهترین مرد دنیانفس میکشماین یعنی زندگیعاشقتم همسرم...
نفست همانند ابر استدل من نیز تشنهء بارانمیتوانی روزی بباریاین دل تشنه ام را سیراب کنی؟...
ناگهانشیشههای خانه بی غبار شدآسمان نفس کشیددشت بی قرار شدبهار شد!...
به پا افتادنفسصداگم شده بودچشم ها نمی دیدندنشان به آن نشانسرمان کلاه رفته بودحالا تو تا صبحروی دیواربنویس زندگی...
با اینکه هوای جهان خوب نیستبه عشق تو دارم نفس می کشم!...
به مرگم یک نفس مانده در این فرصت مرا دریاب...
تویی نفسهمین و بس...
نفس خائن زندگی را تلخ بر من کرده است/ وای بر آن کس که دزدش در درون خانه است...
به نفس های تو بند است مرا هر نفسی/ سایه ات از سر ما کم نشود حضرت یار ......