پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
می نویسم تا رها باشم..بنویس تا آزاد باشی …دل با نوشتن ارام می شود ..دل ب قلم دادم آرامم کرد…نویسنده:سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود...
سوخت تمام جان من از عَطش نگاه تو❤️✨️...
بنویس قلمبنویس قلم! فرصت خاموشی نیستامروز تورا وقت فراموشی نیستچون تیغ بزن ریشه ی بد خیمی رابنویس دگر موسم سرپوشی نیستدیدیم فروپاشی خود را یک عمرامید به ذره های همجوشی نیستهرچند مدارمان به حسرت طی شدماندیم غریبانه که آغوشی نیستبی عشق به دام عقلِ شیرین ماندیمجز درد به کام تلخمان نوشی نیست◇◇◇ علی معصومی...
روی دیوارای سنگی بنویسرو گلای توت فرنگی بنویسخودتو درشت و زیبا بنویسمنو عاشق منو تنها بنویسروی نغمه های بارون بنویسبا غم لیلی و مجنون بنویسروی شفافی چشمه بنویسبا هزار ناز و کرشمه بنویسبا شروع یه نت دو بنویسمنو خط بزن فقط تو بنویس...
به پا افتادنفسصداگم شده بودچشم ها نمی دیدندنشان به آن نشانسرمان کلاه رفته بودحالا تو تا صبحروی دیواربنویس زندگی...
بنویس / بنویس و هراس مدار از آنکه غلط می افتد. بنویس و پاک کن همچون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک می کند و ما هنوز زنده ایم در انتظار پاک شدن بر خود می لرزیم...