پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
می خندی با تب لحنترو ذهنم عشق می پاشیمی پرسم کی به این خوبیچشاتو کرده نقاشی!درسته که واسه گفتنآدم گاهی میشه ناشیولی مجنون شدم آرههمونی که تو لیلاشیشدی دنیای این شاعرخانومی که شما باشی!◾شاعر: سیامک عشقعلی...
تویی نفسهمین و بس...
روزی برسهبیای بیمارستاناول منو ببوسی و بگی خانوممازت ممنونم که نینیمون و به دنیا آوردیبعدم ثمره ی عشقمون و ببوسی...
کاش یه ادکلنی بسازنبوی موهاتو بده...