به یه جایی رسیدیم که وقتی تلفن زنگ میزنه تن هممون میلرزه که مبادا خبر فوت یا بیماریِ کسی رو بخوان بدن جرئت نداریم تلوزیونو روشن کنیم که یوقت نگن یه بلای جدیدِ دیگه داره سرمون میاد قبلنا وقتی دلم میگرفت میرفتم قدم میزدم اما الان به سرِ کوچه نرسیده...