ظهر روز جمعه از لذت بخش ترین لحظات زندگی ام بود. از صبح چند بار به ساعت گرد دیواری توی آشپزخانه نگاه می کردم، مبادا " قصه ظهر جمعه " را از دست بدهم. ساعت یک و نیم، اول آن تیتراژ غمگین و پشت بندش، صدای گرم محمدرضا سرشار، من...