دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
و اما ۱۸ سالگی ....پایان راه نوجوانی و شروع جوانی ، همان دوران طلایی عمر آدمی !این روزها عجیب نگران آینده ام آینده ای که نمی دانم قرار است چطور ساخته شود و من قهرمان آن خواهم بود یا نه ! آینده ای که هیچ نمیدانم در مقابلش لازم است سپر پولادین بر تن کنم یا کلاهی بر حسب احترام از سر بردارم ؟ اعتراف میکنم از آینده میترسم ! آینده ای که از ذوق و اشتیاق نوجوانی خبری برایم نیاورده و خواه ناخواه باید با رویاهای بلند پروازانه ام خداحافظی کنم ...