از لحظه نبودن تو دیوانه تر شدم این جا دلی به سوی تو پرواز میکند
گاه باید رفت باید کوچ کرد گاه باید پرسید سهم من اینجا چیست هر دو چشمان من از ازل بارانیست جای جای این شهر خالی از عاطفه است مردمش خاکستری تکه سنگی جای دل چشمهاشان بی فروغ هست اینجا آیا ذره ای عشق و امید؟ آه ،هرگز هرگز همه اینجا...