آیینه ی پُر غبار ِ هستی بودیم دیوانه و بی قرار ِ مستی بودیم هر لحظه ی ما خلاصه ای از غم بود ما نسل زمین خورده شصتی بودیم
قلب ِ تو بُتخانه ای از جنس ِ خار و سنگ بود قلب ِ من اما برایت تا ابد، دلتنگ بود گرچه من با عشق، دل دادم به تو اما دریغ دل به تو بستن برایم در نهایت ننگ بود در خیالم با تو بودم، در خیالت با رقیب اختلاف...