یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
دردی عظیم دردی ستبا خویشتن نشستندر خویشتن شکستن...
من چه می دانستم دل هر کس دل نیست...
ای تو چشمانت سبزمن به چشمان خیال انگیزت معتادم...
من در خیال خویش خواب خوب می بینمتو می آییو از باغ تنت صد بوسه می چینم...
خوب یا بدتو مرا ساخته ای!تو مرا صیقلی کرده و پرداخته ای ......
من به چشمان خیال انگیزت معتادمو در این راه تباهعاقبت هستی خود را..!...