خاطراتت ابر میشوند و چشم هایم بارانی ...!
من هر صبح چشمانم را در دریای پُرتلاطمِ خاطراتت؛ غُسل میدهم!
کاش خودتم مثِ خاطراتت واسه موندن سرسخت بودی
نامت / خاطراتت/ بوسه هایت و لمس حس بودنت را به دست باد سپردم. یادم تو را فراموش