در غبار کوچه گم کردم رهِ دیدار را باده نوشان ریختند آیینۀ اسرار را باد با خود برد پیچک را ز دیوار قدیم کرد بیپروانه رقصِ شمع شب بیدار را بخت چون بازیچه در کفهای کودکان شدی ریخت بر خاکستر ایّام، بوی یار را آب بودم، بیخبر از خواب در...