متن تنهایی شبانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی شبانه
شهر که خوابید خطاها کنید
هر که خطا کرد تماشا کنید
شهر که خواب است خرابم کنید
مست و خطاکار خطابم کنید
حرف دروغیست نسازید بند
قفل دلم را نزنیدش به پند
سایهام افتاده به هر پنجره
هر قدمم بسته به یک توطئه
گم شدم آن سو که نگاهی نبود...
**دردی که ماند**
نگاهت نمیکنم،
سخنی نمیگویم،
به رویت نمیآورم.
اما در من،
چیزی نفس میکشد،
چیزی که نامی ندارد،
اما هر شب،
در گوشهای از قلبم
چنگ میزند.
حق من نبود،
اما سهمم شد.
چیزی شبیه زخم،
شبیه سایهای که
از دیوارها جدا نمیشود.
و من،
با دستهایی تهی،...
باد آمد و خاکستری از گذشته آورد
آورد دستانی سرد به حوالیِ چشمها
چشمهایی که در جستوجوی چراغ بودند
بودند اما بینام، بیخاطره، بیردپا
ردپا گم شد در خیابانهای خیس
خیس شد شب، فرو رفت در عمق آینه
آینهای که هیچکس را بازنمیتابید
تابید تنها نورِ خاموشِ خاطرهای دور
دور...
بیخودی، بیخودی
دل میبازم به خیابونای خیس،
به چراغای خاموشی که هیچوقت نگفتن: دوستت دارم.
بیخودی، بیخودی،
دست میکشم روی دیوارای ترکخورده،
انگار خاطرهها هنوز نفس میکشن.
چشم میدوزم به چراغ قرمز،
که سبز شه—ولی نمیشه.
بیخودی، بیخودی،
یه آهنگ تکراریو صد بار پلی میکنم،
شاید یه جای قصه عوض...
جهان
بیحضورت
غمی است میان غروب و دریا
سیگاری است میانِ انگشتان
به یاد تو
غم و سیگار
مرا میکِشند و نمیکُشند...
➷➷➷➷➷ غم نبوבنت یک عمریست شاعرم کرב
مے نویسم از غم نبوבنت בیواט בیوان
امشب که میان چشم من بارانیست...
آیا نم باران زده بر خاطر تو...
شب هایم بخیر نمی شود
باید که باشد
و در تمام لحظه هایم تکرار شود
مرا از عطر نفس هایش سیراب کند
و با فانوس چشم هایش
ویرانه ی تاریک قلبم را روشن سازد
شب های بی کسی ام
هرگز بخیر نمی شوند
مگر اینکه به جای تیک تاک ساعت...
هوا گرفته است
دلم تاب ندارد
گیسوانم را شانه زدم
خانه در سکوت است
بوی قهوه ای تلخ فضا را پر کرده است
اسمان تاریک شد
دلم بغض دارد امشب
ابرها شروع ب غرش کردند
گویی امشب باران هم ب احترام بغض هایم میبارد
نگاهی ب آسمان کردم
گفته بود...
باز امشب منم و فکر سیه چشمانت...
و همان حسرت تکرار نبودن هایت...