متن بوی یار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بوی یار
در غبار کوچه گم کردم رهِ دیدار را
باده نوشان ریختند آیینۀ اسرار را
باد با خود برد پیچک را ز دیوار قدیم
کرد بیپروانه رقصِ شمع شب بیدار را
بخت چون بازیچه در کفهای کودکان شدی
ریخت بر خاکستر ایّام، بوی یار را
آب بودم، بیخبر از خواب در...
ز چشمت فرو ریخت بارانِ ناز
شکوفه زد آن دم به دامانِ راز
نسیمی گذر کرد و بوی تو داشت
دلم گم شد آن لحظه در عطرِ ناز
لبت خندهآورد و چشمم شکفت
چه خوش بود آن صبحِ حیرانِ راز
دلم بیتو در برفِ خاموش مُرد
بیا باز، ای مهرِ...
خزان آمد ولی بویِ تو باقی ست
میان برگها رویِ تو باقی ست
اگر چه رفته ای از چشم عاشق
دل من تا ابد سویِ تو باقی ست
نشسته ام درمیان بستر
به تو فکر میکنم
باخودم می گویم
هستی ویا نیستی
اگرنیستی، پس چرا پیش منی
بویت، عاشقانه هایت، آغوشت، همه در من جا مانده
دلبر من فراموشت شده ببریشان
نمیدانم شاید رسم دلدادگیست
اویی که می رود، میگذارد تکه هایش را دروجودت
تا که شبها رنجت...