سَرزنده مشامی به سراغِ ثمرِ یاس نسلی به تسلی به سرابِ ته گیلاس هرگز نرسیده اثری بی غُل و غلیان با انس به احساسِ جناسیده به خُرناس آروغ زدنِ ،شامه گزندِ، لبِ طوطی بر هم بزند حالِ ادیبانه ی اجلاس سر می بَرد آسیمه مدادی که نهال است تاکی بَری...
شاعری و این طبع روان همه از دولت اوست ورنه ما کجا و برقص آوردن الفاظ کجا ارس آرامی