ما نسل بدبختی هستیم دست مان به مقصر اصلی نمی رسد ، از همدیگر انتقام می گیریم
بد مکن هرگز / بترس از انتقام روزگار آری آری چاه کن افتاده دایم چاه را
انتقام می گیرم از چشم هایت به خاطر تمام لحظاتی که بهانه ی اشک هایم تو بودی
آنکه انتقام می گیرد یک روز خوشحال است و آنکه می بخشد یک عمر...
در انتقام از تو /کمر دوباره بستم بی وقفه روی اسمت /خط سیاه کشیدم
تبی شبیه انتقام آمده زراه و کرده سادگی این دل مرا تباه نشسته روی سرنوشت من شبیه شب به روی ذهن من کشیده سایه ای سیاه
نه اهل جبرانم نه اهل انتقامم خودم باید دقت می کردم تو انتخابم
انتقام...؟ نه عزیزم وعده ی ما باشه روزی که دلتنگم شدی
من و تو بارها زمان را در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم........ و حالا زمان داشت از ما انتقام می گرفت!
تو نیستی و هنوز مورچه ها شیار گندم را دوست دارند و چراغ هواپیما در شب دیده می شود عزیزم هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر میگیرد از ریل خارج نمی شود.