شبِ قدرست و شبهایِ چنین بیدار خوش باشد
ای که منزل در دلم داری و من در جستنت ..
عشق آمد و زِ دست ببرد اختیارها...
کجا یادآوری از من؟ که از من بهتری داری...
تو صد چون من به هر جایی و هر جایی سری داری...
مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم....
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جُز تو کَس ندارم پنهان و آشکارا
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس من جُز تو کَس ندارم پنهان و آشکارا....