پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هم آغوش شد قلم با دختر باکره ی کاغذ، آنک نوشته ای ماندنامش:( عاشقانه ها )...
جهان با دکمه ی پیراهن من شروع می شودهیچ زنی در چشم های توبه اندازه ی منگریه نکرده استو تنها من می دانم که خون قاعده گیتنها قاعده ی زیستن بودتا خونی ریخته نشودزمین بارور نخواهد شدمن باکره می میرمحتی اگر هزاران کودکنام مادرشان آیدا باشد...