بوسیدمش و یک نفس تا خانه مان دویدم آنروز همه چیز زیبا بود حتی قار قار کلاغ ...!
دوست داشتنم توی کلمه ها نمیگنجید ، به جای گفتنش بوسیدمش ...!
وقتی بوسیدمش دستم را گرفت گذاشت روی قلبش..️ گفت ببین چقدر تند میزنه فکر کن تندتر تپیدن قلب کسی که دوستش داری بخاطر تو باشد چه حس خوبی..
وقتی بوسیدمش دستم را گرفت گذاشت رو قلبش گفت ببین چقدر تند میزنه فکر کن تندتر تپیدن قلب کسی که دوستش داری بخاطر تو باشد چه حس خوبی... ️️️
بوسیدمش دیگر هراس نداشتم جهان پایان یابد من از جهان سهمم را گرفته بودم ️️️
از اولین باری که بوسیدمش. فهمیدم حق با مادرم “حوا” بوده.. گاهی بعضی ممنوعه ها ارزش رانده شدن از بهشت را هم دارند...
وقتی بوسیدمش دستم را گرفت گذاشت روی قلبش گفت ببین چقدر تند میزنه فکر کن تندتر تپیدن قلب کسی که دوستش داری بخاطر تو باشد چه حس خوبی..
. حرف برای گفتن زیاد بود، وقت کم... فقط بوسیدمش ...! ️️️