آموخته ام که وابسته نباید شد نه به هیچ کسی، نه هیچ رابطه ای! و این لعنتی، نشدنی ترین کاری بود که آموختم... ترانه سَرائی
چَشم در چِشمه می جوشد می نوشد شهدِ شهوانی ِ لب را. موج، حلقه در پریشانی ِ طغیانیِ تن راه نمی یابد. گره می خورد پیچشِ دست در دست پا در پا. نفس در ریتمِ دو رِ می می نوازد ساحتِ زندگی را می پیماید. پویشی پایان ناپذیر و دل...