ز باده کهکشان افتادهام در جام شب را گرفته مستیام در موج خود اندام شب را طلسم نور را بر پنجهام بشکسته حیرت نشاندم در دل آیینهها ابهام شب را شکسته سایهام بر قلهی بیتابی طور نهان کردم به آتش نغمهی آرام شب را کمانم گشته قامت تا کنم راهی...