گاهی به نگاهی گاه به ندیدن غایب هماره حاضری مادر
ای ضمیر مفرد حاضر! منِ دیوانه را با کدامین فرض، تحلیلِ ریاضی میکنی؟!
مساله این نیست که از مرگ می ترسم. فقط دلم نمی خواهد موقع مردن در محل حاضر باشم!
عشق یعنی کہ جہان غایب و تو حاضر قلبم باشی
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصه پر حادثه حاضر باشم