هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
یار با ماست! چه_حاجت_که_زیادت_طلبیم؟
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم از بخت شکر دارم و از روزگار هم
من پیر ماه و سال نِیَم ، یار بی وفاست...
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین کس واقفِ ما نیست که از دیده چه ها رفت
دوای تو، دوای توست، حافظ لبِ نوشش ؛ لبِ نوشش؛ لبِ نوش
جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
گل بخندید که از راست نَرنجیم ولی هیچ عاشق سُخن سخت به معشوق نگفت!
ولی دل را تو آسان بردی از من...️
بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن به شادیِ رخ گل، بیخ غم ز دل برکن
تورا صبا و مرا آب دیده شد غماز وگرنه عاشق و مَعشوق رازدارانند!
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست. هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
شیوهٔ چَشمت فریبِ جنگ داشت...
ای من غلام آن که دلش با زبان یکی ست
علاج ِ ضعفِ دلِ ما به لب حوالت کن
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
همچنان در آتش مهر تو سوزانم..
تو نباشی دلِ ما را، ثَمری نیست که نیست...!
خمارِ صد شبه دارم شرابخانه کجاست؟
اگر شراب خوری، جرعه ای فشان بر خاک ..