من که نیستم ، آدم این روز و روزگار..... دلم بوی کاهگل باران خورده می خواهد و شمعدانی های زرد و صورتی عشقی از جنس قدیم ترش ، همان از مد افتاده های مندرس ساده اما عمیق....! خاتون خانه ای باشم سبز آن که اوج دلبرانگی اش باغ دلگشای پیرهنش...