هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات نعره زنان برآیم یعنی که مست اویم
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید یا تو به دم صبح سلامی نسپردی یا صبحدم از رشک سلامت نرسانید
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
خرمن عمر ای دریغ رفت به باد محال ..!
حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد ️️️