متن دیده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دیده
از ظلمت شب گذشتی ای دیده ی من
برخیز که نور می دمد کوبه ی دل
تو را جایی دیده ام
در آینه وقتی نگاهم می کرد
در قاب خالی پنجره
وقتی به ماه نگاه می کردم
در شادی گنجشگان صبح
وقتی در جوی آب بازی می کردند
در کتابی که می خواندم
آهنگی شنیدم
در خانه ی تو نشستم
چای از دست تو نوشیدم
چشمانی...
دلم بس نیست ماوای تو باشد
بیا تا دیده هم جای تو باشد
خوشا چشم نکوبختی که دروی
جمال عالم آرای تو باشد
سالیانی ست که مجنونِ حجابت شده ام
دیده ام روی تو و مستِ نقابت شده ام
سالیانی ست که در میکده ، اندوه کِشم
ساقی ام باش که من پا به رکابت شده ام
...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)