با تو باشم، به هیچ خرسندم
از آمدنت به کنج دل خرسندم لبریز توام،لبالب از لبخندم خوب است قدم به چشم من بگذاری ای عشق !خوش آمدی ،ارادتمندم
تابستان بود. تابستان بی دغدغه. تابستان دست های کثیف و اتوبوس های کثیف تر. تابستان بی هراس. تابستان بلاتکلیف و یله. رفته بود سفر. صدایش از دور وسوسه کرد که بیا. می شد اینقدر بی خیال بود که با مانتوی صورتی سوار اولین اتوبوس شد و چند ساعت بعد در...
با تو باشم به هیچ خرسندم..
با تو باشم به هیچ خرسندم