با تو باشم، به هیچ خرسندم
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
جز تو همه مَحوَند به جایی که تو باشی
گوئیکه به تن دور و به دل با یارم
رفتنت; رفتن جان است, خودت میدانی.. پدرم
کسی برایِ ابد با کسی نمی ماند زمانه است رفیقا! زمانه را بپذیر
هر کس به هوای خود مائیم و هوای تو
که در بهشت بُوَد هر که در خیالِ تو باشد
بی تو تاریک نشستم، تو چراغ که شدی؟
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هزار سال برآید همان نخستینی
ای دل پاره پاره ام دیدن او است چاره ام
گر چنینی، گر چنانی، جان مایی جان جان