درونِ ساعتِ خواب کسی با صدای بیصدا تو را در پوستِ یک ستاره مینویسد. من در دهانِ یک درختِ معلق نامت را با حروفِ بخارآلود میخوانم. زمین به شکلِ یک آینهی بیمرز تمام من را با تمام تو در خودش حل میکند.