سه شنبه , ۸ فروردین ۱۴۰۲
ای اقبال سبزبگو چند ستاره به خواب بهار تکانده ای؟که حالا به هر سو قنوت می گیرمتو روییده ای!...
ماه را؛ من بر می دارم،و تو،سبدی ستاره بچیندر وعدگاه به کارمان می آید! لیلا طیبی (رها)...
دور تا دور دنیای کوچیک و مه گرفته ی من یه آسمونه بزرگه که تمام آرزوها و رویاهامو از بچگی تا الان تو آغوش پر از ستارش جا گذاشتم... هر وقت دلم میگیره آسمون یکجوری خودشو به قلب مچاله من نزدیک می کنه که میتونم با دستای پر از خالیم رویاهامو به آغوش بکشمو جای اونا یک ستاره بذارم...چقدر قشنگه غرق شدن تو دنیای پر از رنگ رویاهایی که از درخشش قلب ستاره ها متولد میشن تا دنیای تاریک قلب ما رو روشنتر کنن...چقدر آسمون دل بزرگی داره که خونه امنی شده ...
ماه که خوابید،سوسوی ستاره ها،تنها دلخوشی آسمان شد. رها فلاحی...
امشبابرهای دلتنگی کنار می روندو ستاره ای به نام تومیان آسمان قلبم می درخشدماه ترانه ی وصل می خواندستارگان دست می زنندو انگشت هایمبا موهای تو می رقصندامشب عشق در ما طلوع می کندو ما به مهربانی همتکیه خواهیم کردمجید رفیع زاد...
تب های من پُر از، بهانه ی عشق ست!لب های من پُر از، ترانه ی عشق ست!شب های من پُر از، ستاره ی احساس؛دنیای من پُر از، جوانه ی عشق ستشاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
عشق به زیبایی همان داستانی ستکه ظرف شکسته را پشت پنجره ریخته و ستاره شدند...- کتایون آتاکیشی زاده...
بر پشت بام خانه با شب می نشینمچشمم را بر آسمان سیاه می گذارم- به چه خیره ای؟!+ به ستاره روشنسال هاست بر او چشم دوخته اماما چیزی نمی گویدبرایش می رقصمشعر می خوانمتا سحر اشک می ریزمفقط گاهی چشمک می زندو دلم را بر سرم آوار می کند- چشمک زدن ستاره برای زهره ست+ شیفته ی من که شودزهره را رها می کند- من به تو ماه را می دهم+ ستاره از ماه بزرگ تر استنزدیک شوی، می بینی که خورشید است- ستاره و ماه هر دو مال من ه...
در این روزگار سخت و تاریک ،تو به سیاهی شب میمانی ،درخشانی ستاره های نگاهت است ،که شهر دلم را روشن نگه میدارد💫...
ستاره های شبی. ماه می شوندکم کم ترانه های دلی، آه می شونددلواژه های سِحر شبانگاه می شوندگویی تمام کوه غم روی سینه ایمثل سبکترین پری از کاه می شوندحال و هوای ثانیه ها بسکه دیدنیستپروانه های لحظه دلخواه می شوندآنجا هجوم شوق و ارادت حکایت-آئینه های شسته از اکراه می شوندوقتی نسیم رازقی و پونه می وزدسرشانه های پنجره کوتاه می شوندانگار کوچه های پر از عطر عاشقیبا سوز و ساز زمزمه همراه می شونددر بی کران شوق و تمنای...
ماه که توباشیمیل ماندن نداردهیچ ستاره ایصیدنظرلطفی...
و تو ستاره روشنایی من باید میگفتم تا بدانند که در دنیا دختری هست به اسم سبز ابی کبود من چون پری های خیالی داستان ها دختریست زیبا دختری که وقتی حرف میزند بوی گل پونه سرتاسر فضا را اکنده میکند قمری ها به اواز درمی ایند پرستو ها از شدت زیبایی در اسمان رقص کنان نی مینوازند انگشتان از شدت هیجان قوز میکنند کودکان در بستر هایشان چون چلچله ها به سخن می ایند و هنگامی که شب میشود و خرمن موهایش را باز میکند دریا ها به خروش می...
اقبال اگر به ستاره است شب با این همه ستاره چه بداقبال است...
شب بود و ستاره بود و من بودم و ماهشب ماند و ستاره رفت و من ماندم و راهارس آرامی...
شب را تا صبح به امید تو ستاره می چینم شاید رسیده باشی......
تا به شب عادت کردیم صبح شد...صبح را زیاد نمی شناختیم...تا صبح آمد دلبری کند و با لطافتی نوازشمان کند.نفهمیدیم چه شد که دیگر صبح نبود...عمر صبح کوتاه بود...عمر هر چیز نوازشگری کوتاه است...ظهر آمد که بگوید عاشقمان هست و چقدر پایمان وای می ایستد...از قضا تابستان بود و محبتش ما را سوزاند و داغمان کرد...تمام هم نمی شد که برود...ولی رفت...با همه محبتهای زیادیش رفت...چرخید و چرخید.و بعد شب آمد و چند ستاره نشانمان داد و فکر کردیم ...
✓ماه من...تو را هرشب پرسه میزنمدر دل سیاهِ آسمان...مرورت میکنم با پای پیاده... می کشانم تو را تا دور دست های ستاره نور میگیرم از تو♥کام میگیرم از تو♥ماه من...سهم من شو \یک شب\جان می گیرم از تو❤️بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
دلم اکنون کمی دیدار میخواهدکمی صحراکمی دریاهوای شانه هنگام غروبی سردستاره ، آسمانی صاف ، چشمکهای بی پرواکمی رویادلم امشب تو را افزونتر از بسیار میخواهد...
ستاره ای که از اسمان / می افتد / تسلیم سیاهی ی / شب میشود /...
چقدر زیادی و زیبا! نمی دانم اما فکر می کنم خدا وقتی می خواسته نقاشی ات کند با یک مُشت نور تو را انداخته بین ستاره ها یا موقعی که مزرعه می کشیده افتادی لایِ خوشه های گندم، شاید هم رنگدانه پولک ماهی هایی که اینقدر می درخشی یا دانه های سُرخ اناری روی درخت های بهشت ! نمی دانم...اما چقدر زیادی و زیبا......
اگر ماه عطری داشت ،قطعا بوی تو را می داد ،اگر شب رنگی بود ،حتما به سلیقه تو لباس می پوشید ،اگر چشمکِ ستاره ها صدا داشت ،شک ندارم تو جایشان حرف می زدی...،من که به آسمان نرفته ام ، نمی دانم !در تو اما پرواز کرده ام،ماه و شب و ستارهخودت هستی ......
برایم ستاره می چیدی و من خوشحال بودممیان شب و تاریکی تو ، مهتاب بودمهر آن غرق تماشای تو بودم آری ...فارغ از ستاره های دنیا بودمرعناابراهیمی فرد (رعناابرا)...
هرکسی در آسمان با یک ستاره دلخوش استعیب من این بود شاید، ماه را می خواستم!!ارس آرامی...
خیلی وقتا میشه از تنهایی به کوه رسیدیه کوه صبر یه کوه سبز ، نمونش همین الآنمث اون کوهی از دور سبزهولی کلی سیاهی و مور و ملخ توو خودش جا دادهو پر از زوزه ی گرگ و ناله ی کفتاراز دور بهت لبخند میزنهاون از توو خون گریه میکنه وتو از دور سبز میبینیپس ببین یه سری چیزا از دور سبزهولی از توو قرمزه و سیاهیه وقتا دوری باعث میشه فقط لبخندمو ببینی ودردام غمگینت نکننحالا همون کوهه که گفتمومیخوام بهش یه کم زوم ت...
من ایمان دارم زندگی ما در عمق کهکشان ها، جایی ورای زمین و زمانه ای که ما در آن ایستاده ایم، ادامه دارد، جایی آن سوتر از پهنه ی کرخت زمان. آنجا که ستاره ها حیاط خلوت آدم ها و سیاهچاله ها، پنجره های روشنی اند برای شکفتن. آنجا که می شود روی ایوان بلند سیاره هاش ایستاد و تمام کهکشان ها و هستی را به وضوح، تماشا کرد. من به شدت ایمان دارم که هستی ما به این زمین خاکی و محدود، خلاصه نخواهد شد. ما کوچ خواهیم کرد، قلب هامان را برخواهیم داشت، حافظه های غبار...
فصل قشنگ زندگی استلحظه ای که آرام آرامماهنمایان می شودو ستاره ها چشمک پرانی می کنندتا نم نم بارانبا بوی خوش گلهای بهاریبر بالهای رنگین پروانه هانغمهء وصال بسرایدو بهارمی آید تا که قلبها رابه آغوش عشقبسپاردو مهربانی دلبرانه ناز بریزدبر روح نسیمو زندگی پر شوداز عطر خوش محبتتا گل عشوه کندو جوانه ها ریز ریز بخندندو دلباز هوای یار میکندوااااای که اگرمن باشم وتو باشیو حضرت عشق کرشمه بریزدو باد رقص...
بی بهانه دوستت دارم همانند ستاره که بی بهانه برای ماه در آسمان چشمک میزند . شب خوش...
شبها،دفترچه خاطرات زندگی مان هستند...حرفهای دلمان را می گوییمماه می نویسدستاره ها گوش میکنندو خوشا به حال ما که در این جهان،ستاره ها ساقی حرفهایمان هستند...
لالایی ناگهان رفتنستاره، کوچ، تنهایییه سرخِ دیگه پرپر شدچه روزایی، چه دنیاییخوابت آرام، پروازت بی خطر و سفرت خوش...
تنها دلخوشی امیافتن ستاره ای ستمیان اعماق شبتا رد پایشمرا به تو برساند...فرشته شعبانیان...
واسه روز ولنتاین دو تاستاره تقدیمت می کنم یه ستاره پربوسه که دلم بی تو نپوسه یه ستاره پر امید واسه هرکی تو رو دید...
ylda nvis چه قهقهه های دروغی سر دادم ...که مبادا نشانی از تاریکی درونم پیدا کنند ...چه روز هایی که آیینه تنها همدرد غم هایم بود ...از ترس ضربه هایشان به تنهایی بر سکوی زندگی رقصیدم ...آن زمان که باید تنگ بغض را می شکستم و تلخی را با شوری اشک غسل می دادم سکوت کردم ...و غم در اعماق من ریشه کرد و آرام آرام وجودم را فرا گرفت ...دایرهٔ تنهایی تنگ تر و تنگ تر شدو درد چو گیاهی مرموز رویید ...ابستن درد هایم شدم ...و همچون ستاره ای به هن...
یلداتو از عمق شب می آییتاریکی از تو جدا نیستامشب چگونه آغاز می شود ؟با غروب آفتاب و ظهور تو ؟یا ظهور تو و غروب آفتاب ؟تو ستاره ای بر شب تارزلف سیاه تو شعر بلندی است رها بر همه سویلداتو یک بهار در دل پاییزیتو تک بلندای عمر پاییزیغزل کدام فال است که تورا با معنایش بر عشق به دوش می کشدصدای خش خش کدام برگ نامت را فریاد کرد که اینگونه گیسوانت را به نرفتن بافته ایتو راز کدام سرخی اناری که کشف نمی شویتو بغض کدام بارانی که دی...
ستاره بودی و در شب، به راه تابیدیهمیشه بر سر من، هم چو ماه تابیدیتو نور عشقُ محبت به قلب من دادیشبیه روز ، به بخت سیاه تابیدیتو آرزوی شب و روز و هر دمم هستیتو آفتاب شدی و در پگاه تابیدیمنم که خیمه زده شب به آشیان دلمتو ماه من شده بر ، بی پناه تابیدیتو روشنایی و آرامش دلم هستیبر آسمان دلم ، با نگاه تابیدیدلم کویر شکسته تو مهربان خورشیدتو مهر هستی و بر این تباه تابیدی .مریم صفری (مارال)...
مرا به بزم عاشقانه ات ببردر این شبی که ماهبا نگاه هر ستارهجرعه جرعه مست می شود...پیاله ام شکسته استتو از شراب چشم خوددو جرعه قرض می دهی؟...
از عمق شب ستاره ای آمد نفس زناندر موج اشک های من افتاد و جان سپردچون چشم آهویی که بر سر چشمه ای رسیدچون قلب آهویی که به سرچشمه ای فسردبا مرگ او ستاره ی قلبم به سینه سوختبا مرگ او پرنده ی شعرم ز لب پریدبادی وزید و زوزه کشان آب را شکستابری رسید و مرتع مهتاب را چریدآن قاصد هراسان با آن شتاب و شوردر حیرتم ز دشت کدام آسمان گسست؟گر با لبش نبود سرودی چرا فسرد ؟گر با دلش نبود پیامی چرا شکست ؟چشمم هزار پرسش اینگونه دردناکبر ب...
آسمان پیر شده استو این ستاره های دنباله دارکه از دل شب میگذرندتنها مشتی آرزوی سوختهبه دنبال میکشند....
ای آسمان من که سراسر ستاره ایتا صبح می شمارمت اما ندارمت......
فقط نگاه کنمعجزه گاهی دل سپردن استبه ابرهایی که دور سرت می چرخندو خیال هایی که هی رنگ و بی رنگ می شوندتا تواز خیالی نومعجزه ای جدید بیافرینیاغوایی تازهکه دلت را بدان بیاویزی.نگاه کنمعجزه همین استهمین که با قلبی خالیدستهایت پر از ستاره وآسمانت راستاره باران دیده اند....
ای زندگیتو پرچمِ باشکوهِ حقیقت رابه من سپرده ای تاعرقِ پیشانی رابه سپیدِ ابرها بزدایماز خاطراتی که چشمانم رابه دوردست ها فروبسته اند، بگذرمخسته ام از گذشته هاستاره های رخشان پیشِ رو هستندای امید! ای ستاره ی من!بال هایت را بتکاناز میانِ واژه ها جرقّه بزنبَرشِکاف، همچو ابراندوهِ انسان ها را به دوش بگیرتا سبکبال شوندبه دشت های بهاران درآو عطر و زمزمه ها راهدیه کنبه انسان ها ......
هدیه ای با ارزش تر تو برای من در دنیا نیست.گلی خوشبوتر از تو در گلستان زندگی در میان گلها نیست.عزیزتر از تو در قلبم هیچکس نیست، باوفاتر از تو هیچ باوفایی نیست.احساسم را به تو تقدیم میکنم ، قلبم را فدای احساس پاکت میکنم.قلبم نام تو را فریاد میزند ، زندگی ام را مدیون وجود پر مهر تو هستم.اگر گلی مثل تو در این گلستان نبود ، زندگی ام کویری خشک و بی جان بود.اگر ستاره ای مثل تو در آسمان تاریک قلبم نبود ، آسمان دلم تیره و تار بود.اگر تو را نداشتم ، دیگر...
مژگان شجریان:"امروز خورشیدم، ستاره پر فروغم، چون شهابی در آسمان زندگیم خاموش شد و رفت.ایکاش مرگ ستاره حقیقت نداشت و آرزوها همیشه رنگ حقیقت می یافت و من نبودم و مرگ ستاره ام را نمیدیدم.اگرچه او همیشه در دل تاریخ زنده است و جاویدان."...
کاش میدانستیم دلبستنمثل برف نیست که سرد و بی روح باشد مانند باران نیست که گاهی شدت گیرد وگاهی چند ماه غیبش بزندمانند رمل های شنی بیابان ها نیست کهبا وزش ناملایمات ارتفاعش کم شود مانند ماه نیست که یک شب باشد یک شب نباشدمانند کور سوی ستاره ها نیست که هرچه دور تر روی کم فروغ تر شود مانند خورشید است گرم و همیشگی حتی وقتی رویت را برمیگردانی و در قسمت تاریکش می ایستی بازهم میدانی که پشتت به ان گرم است..آه از ابر ه...
ستاره ای شده ای در شبِ خیالِ دلمبیا وُ لحظه به لحظه بشو وَبال دلموَبال مثل تو بر دل مبارک ست و عزیزنَفَس نَفَس بِرِس از جاده ی شمال دلم...
لبخند که میزنیدر چال گونه اتهمچون ستاره ای درآسمانگم می شوم...
درخت را به نام برگبهار را به نام گلستاره را به نام نورکوه را به نام سنگدل شکفته مرا به نام عشقعشق را به نام دردمرا به نام کوچکم صدا بزن...
پاییز بعدی آمدی مارا خبر کن یک عصر بارانی فقط با من به سر کنهی قهر کن آتش بزن قلب و تنم رابا شیوهء قهرت جهان را در بدر کناز شهر چشمانم گذشتی واژه پژمردغم نامه هایم را ببین بعدا حذر کنماه و ستاره مشتری دیگر نداردیکبار هم پلکی بزن در آن اثر کناین برگها هم منتظر بودند و هستندپاییز بعدی امدی ما را خبر کن...
به وقت ِشبآرام باشمن ستاره ها رامیشمارمخوابت که بردتا صبحسیر نگاهت میکنم......
" چشم و چراغ "سقف آسمان سنگیستما راهی به بیرون نداریماین ستاره ها که مدام چشمک می زنندشهرهای دوری هستندکه رسیدن به آن هایک عمر طول می کشد...
...در را بستیماما باراندر خانه می بارید......هر چقدر هم دنیا بد باشد، حتماحتماحتماخدایی خیلی خوب دارد که اینهمه زیبایی را آفریدهاینهمه ستارهسیارهسلولمولکولزمانابدیتازلیتو در هر کدام این همه زیبایینمیدانم این همه زشتی چرا و چطور هستند، اما زیبایی ها هم هستند. و زیاد هستندگاهی فکر می کنم، بهترین فکر این است که فکر کنم تو خوبیتو بی نهایت خوب و زیباییدلم یک آغوش گرم و پر عشق و ازلی و ابدی می خواهد. دلم می...