شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
ولی من میگم تن فروشی رو خودتون بهمون یاد دادین¡ همونجایی ک آرایشگره برگشت گفت موهات هم بلنده هم خوش رنگ اگه بخوای می تونی از ته بزنیش اون وقت با قیمت خوب برات می فروشمش و این تازه اول ماجرا بود......
می خواهم بنویسم، باور کنید می خواهماما نمی دانم از کدام زیبایی بنویسم¿از چ بنویس¿اصلا برای ک بنویسم¿از کودک رها شده در خیابان بنویسم ک فقط حاصل یک شب هوس و لذت است و حال وبال گردن¿¡یا از دستان سیاه نوجوانی ک نتیجه ی زباله گردی در شهر است¿¡از نگاه های سرشار از ترحم و گاه نفرت انگیز رهگذران ب پیرمرد دست فروش¿¡یا از لبخند های تلخ تر از زهر پدر و مادران چشمانتظار در خانه ی سالمندان¿¡از کدام درد بنویسم¿¡این روزها عجیب دارم ب زیبایی...