متن دستنویس
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دستنویس
و درمیان هیاهویِ فریادِ بی پناهیِ قلبم؛
اندکی تنِ لرزانم را در آغوش بگیر...
منِ باران زده را هیچ مگو،
چمدانم آماده است و غزل خداحافظی
را خوانده ام،
گرمیِ آغوشَت در چمدان جا نمی شود،
در این لحظات پایانی چُنان سخت دستانت را
قفل دستانم کن که ذره ذره...
مرگ را زندگی کرده ام ؛
و در طول زندگی مدام منتظر مرگ بودم.
درحالی که قدم به قدم فرسودگی،
و سال به سال بزرگ شدن،
قسمت های مختلفی از مرگ بودند؛
که هنوز به انتهایشان نرسیده ام.
- کتایون آتاکیشی زاده
مهم ترین گمشده ی هرکس خودشه
حالا بعضی وقتا این گمشده رو تو یه آهنگ
یا تو یه فیلم
و حتی تو خط به خط یه رمان پیدا می کنی.
فاطمه عبدالوند
به دست خط آدما توجه کنین
دست خط اینطوریه که شاید طرف نوشته باشه من امروز خیلییی شادم اما خطش داد بزنه که مثه چی دروغه!
فاطمه عبدالوند
و من چندین تا منم
منی که منعطف است، مهربان است و دلسوز
منِ دیگری که سرد است، بی تفاوتی در خونش جریان دارد و خنثی.
منِ قاطع و محکم که حرفش یکی ست.
اما از همه غریبه تر منِ ناآشنایی است که دلتنگ می شود! شکننده است و کم...
تاحالا از شدت خشم به اوجِ غم رسیدی؟
تاحالا از فریاد به اشک رسیدی؟
از بن بست به بن بست رسیدی؟!
فاطمه عبدالوند
🖤📓
من میدونم که زخما خوب نمیشن!
توام نخواه که خوب بشن،منتظر نشین ی روزی برسه ک حالت خوب شه!
اتفاقا باید بخوای زخما همراهیت کنن!
تا ابد زخماتو نگه دار که هیج وقت یادت نره این زخما مرز اون آدم قبلی و این آدم جدیدی که شدی هستن...
این...
دوسش داری؟!
نمیدونم! ولی حتی به ڪتابی ڪه لیاقت اینو داره ڪه توسط چشمای اون خونده بشه هم حسودی میڪنم! :)
نویسنده : نگار عارف
ولی شاید ڪرونا اونقدرا هم بد نبود، به بهونه ی اینڪه اگه از خونه بیرون بری ڪرونا میگیری و من طاقت مریض شدنت رو ندارم، جفتمون رو توی خونه حبس ڪردم و خوشگلیات رو برای خودم نگه داشتم :)♡
نویسنده : نگار عارف
شارژم تموم شده!
خب، گوشیت رو بزن به شارژ! شارژر اونجاست!
شارژِ خودم تموم شده!
خب...خب بیا بغلم! خودم شارژرت میشم اصلا... :)
نویسنده : نگار عارف
صدای جیغ های سرشار از ذوق
کودکی هایمان در گوشم میپیچد!
خنده و گریه هایی که فاصله شان
حتی چندثانیه هم نمیشد ؛
عمو زنجیر باف هایی که دوتایی
میخواندیم ؛
تاب تاب خمیر ها ؛
آسیاب بچرخ ها ،
یا...
گردو شکستم ها...!
بازی مورد علاقه اش بود...
لبخندی...
من دارم میگم روی موهات پُرز نشسته و به بهونه ی برداشتَنِش نوازششون میڪنم، ولی تو باور نڪن! شاید پُرز یه بهونه باشه واسه لمس ڪردن موهات...(((:
نویسنده : نگار عارف
دیالوگ رمان : قلب نا آرام
سرم را به دیوار تڪیه دادم، جنین وار در خودم جمع شدم و مزه ی شورِ اشڪ هایی ڪه از یڪدیگر سبقت میگرفتند را نادیده گرفتم، با اندڪ جانی ڪه در بدنم مانده بود لب زدم :
بازهم تو برنده ی بازی شدی، من هم مثل همیشه بهت باختم! اما...
موضوع : زیباترین منظره ای ڪه تابه حال دیده اید را توصیف ڪنید!
نوشتم : وقتی هرروز صبح با موهای ژولی پولی از خواب بیدار میشه و چشماش از زور خستگی ای ڪه هنوز دَر نشده باز نمیشن، صدایِ گرفته اش ڪه میگه به ڪدامین گناه؟ من هنوز خوابم میاد!،...
حتی دستگاهِ ضبط ماشینمَم دلتنگ شیطنت هات شده! هروقت روشنش میڪنم؛ هی اون آهنگ مورد علاقه مون رو پخش میڪنه، هی دلش میخواد الان روی صندلی شاگرد نشسته باشی و درحالی ڪه پنجره رو تا ته دادی پایین و سَرِت رو از ماشین بیرون بُردی و باد لای موهات میپیچه،...
یه راننده تاکسیِ ساده بودم! مسافر شدی، اومدی نشستی تو ماشین، مسیر طولانی بود، حوصلت سررفت، با بدخلقی گفتی لطفا یه آهنگ بزارین!، آهنگ رو گذاشتم، اما به جای آهنگ، عشقت توی قلبم پلی شد و از یه راننده تاکسیِ ساده، تبدیل شدم به یه راننده تاکسیِ عاشقِ ساده! (:...
آهای! مخاطب خاص من؛
من دیگر طاقت خاص بودنت را ندارم...
میشود معمولی باشی و، مال من شوی؟!=)
نویسنده : نگار عارف
وقت دیڪته، دوستت دارم را به اشتباه مینویسم دوصتط دارم تا معلم بگوید از روی ڪلماتی ڪه در دیڪته اشتباه نوشته اید، ده بار بنویسید...
آن وقت است ڪه من به جای ده بار، صدبار به درستی مینویسم دوستت دارم :)))
نویسنده : نگار عارف
زمین گِرده! من باور دارم تَهِ تهِش، میای میشینی وَر دل خودم میگی : چاییِ شما خوردن داره خانوم! =)
نویسنده : نگار عارف
وقتی میگویم چقدر چسبید؛ یعنی وجودت دلیل خوشمزه شدن هر غذاییست!
کنارت بودن و شب و روز هیچ نخوردن می ارزد به سیراب شدن از دریای چشمانت! :)
دیالوگ رمان : قلب نا آرام
نویسنده : نگار عارف
همیشه با دوچرخه میرفت مدرسه!
خونه ما یه حیاط خوشگل داشت!
ولی اونا که خونه بغلیمون بودن، حیاطشون نه گل داشت و نه میوه!
برای همین من هرروز...
چند تا گل از باغچمون میچیدم و میزاشتم توی سبد دوچرخه اش!
وقتی از کوچه رد میشد...
لبخندشُ میدیدم که زل زده...