پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خاطرِ من پُر ز تو، جسمم خزاناز غمت دادم به ݪب اشهد، اذانمی کنم گریه ز هجرت ای عزیزپیش نااهݪان گل من تو نمانجرم من اندک، غرورت جرم اصلاز گذشت و مهر دی با من نخوانریش و مو یار و رفیق رنگ آق!با جوانان تو جوان تر شو جوانزندگی دیگر چه معنا مۍشود؟زندگی را ماتم و رنجِش بدانیا بمیرانم و یا لطفی تو کنبی نوا مگذار من در این زمان شهریار معلم...