زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
روایات سرشک
کتابها:• در هاون تقدیر• مترادف بازدم اینستاگرام:• shahriarwrote@• oghyanous_ @• معلم
شبی آهسته رفتم تا به کویش
که بینم مخفیانه خال رویش
ز در بالا که رفتم بهر دیدار
شدم مدهوش تا خوردم به بویش...
متن دو بیتی
مو حالی دی ندارُم از تو گویُم
صفایی دی ندارُم از تو گویُم
ایَر بار دگر آیی کنارُم
نوایی دی ندارُم از تو گویُم...
متن شهریار عبدالعلیزاده
خاطرِ من پُر ز تو، جسمم خزان
از غمت دادم به ݪب اشهد، اذان
می کنم گریه ز هجرت ای عزیز
پیش نااهݪان گل من تو نمان
جرم من اندک، غرورت جرم اصل
از گذشت و مهر دی با من نخوان
ریش و مو یار و رفیق رنگ آق!
با جوانان تو جوان تر...
متن شعر
مرا از خود رهاندۍ بی درنگی
مرا با غم نهادی رزم و جنگی
دلم نامد جدل دارم غمت را
ولی زد بر دلم او ضرب و چنگی...
متن شهریار عبدالعلیزاده
تو دیگر با دلم کاری نداری
بر این آشفته یک راهی نداری
که گفتت با دلم نامهربان باش؟
که جز آزار من کاری نداری......
متن شهریار عبدالعلیزاده
من مانده ام و این دلِ تنگ
که بۍتو گذشتن ها را هیچگاه درک نکرد؛
تنها آموخت که در حسرت تو،
مرا شکنجه دهد.
هنوز نمۍدانم سهم من از داشتن تو
تا چه اندازه بود
که این گونه تاواטּ آن را با نبودنت مۍدهم؛
هن...
متن شهریار عبدالعلیزاده
گرچھ شادے با من غریبے مےکند
و هنگام دیدنم،
از این محتاج روے برمےگرداند
اما دݪ من، خوش بھ همین غم است
کھ در سینھ ام گذاشتھ اے
هرچھ باشد رنگ و یادے از تو دارد!
و من خوشحالم،
با غم خود، با غم تو
خوشحالم!
اصݪآ بگو...
متن شهریار عبدالعلیزاده
گر کھ رفتم دان دلیلش غدر تو
بعد من گو کس چه داند قدر تو؟...
متن شهریار عبدالعلیزاده
همانند شب های خستھ و خاموش
هزار و یک عابر را
در دݪ خود جاے دادم؛
عابرهایے
از جنس خاطرات شب پوش
کھ بر خیال پاے مےکوبند.
چشم دادم
بھ تاریکے طناز انتهاے کوچھ
و براے
در آغوش ڪشیدטּ آטּ قصد کردم
اما همین ڪھ خواستم
قدمے بردارم
دیدم ق...
متن شهریار عبدالعلیزاده
عزیزُم درد دورۍ کِرده پیرُم
ز احواݪِت نشوטּ از کۍ بگیرُم؟
بسوزُم در فراقِت با غمۍ تلخ
در آخِر بۍ گل رویِت بمیرُم...
متن شهریار عبدالعلیزاده
شاید به ما دروغ گفته اند؛
شاید «انتظار» تنها یک کلمه نباشد؛
شاید تفسیر تمام حاݪآت غمگینۍ باشد
که در هنگام آن بر دݪ ِ خود احساس مۍکنیم.
شاید بشود از دݪ آن، حسرت، دلتنگۍ،
یأس و گاهۍ مرگ را بیروטּ کشید
و به غلظت شدید آن ها خیره شد.
نمۍشود چ...
متن شهریار عبدالعلیزاده