متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
متن شهریارعبدالعلیزاده
زیبا متن : مرجع متن های زیبا
جملات شهریارعبدالعلیزاده
جمله شهریارعبدالعلیزاده
مرا از خود رهاندۍ بی درنگی
مرا با غم نهادی رزم و جنگی
دلم نامد جدل دارم غمت را
ولی زد بر دلم او ضرب و چنگی...
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارمعلم
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن شعر
متن رهایی
تو دیگر با دلم کاری نداری
بر این آشفته یک راهی نداری
که گفتت با دلم نامهربان باش؟
که جز آزار من کاری نداری......
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارمعلم
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن شهریار
متن دلتنگی
من مانده ام و این دلِ تنگ
که بۍتو گذشتن ها را هیچگاه درک نکرد؛
تنها آموخت که در حسرت تو،
مرا شکنجه دهد.
هنوز نمۍدانم سهم من از داشتن تو
تا چه اندازه بود
که این گونه تاواטּ آن را با نبودنت مۍدهم؛
هنوز نمۍدانم چرا وقتۍ برایم حرف مۍزدۍ،
عقربه ها حسادتشاטּ مۍگرفت و سریع تر به سوۍ
آینده مۍدویدند تا تقدیر تیره را با من رویارو کنند؛
هنوز نمۍدانم تو هم وقتۍ دلتنگ مۍشوۍ
آטּ موسیقۍ قدیمۍِ مشترک...
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارمعلم
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن شهریار
متن دوری
گرچھ شادے با من غریبے مےکند
و هنگام دیدنم،
از این محتاج روے برمےگرداند
اما دݪ من، خوش بھ همین غم است
کھ در سینھ ام گذاشتھ اے
هرچھ باشد رنگ و یادے از تو دارد!
و من خوشحالم،
با غم خود، با غم تو
خوشحالم!
اصݪآ بگو کسے حوالےام پیدا نشود
کھ سخت بھ این کار خود دچارم؛
آنقدر دچار کھ در آטּ تبحر یافتھ ام..
حرفھ ی من همین است؛
برده ی اندوه تو بودטּ
و هرچند زمانھ، نشاטּ رو...
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارمعلم
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن دلتنگی
متن شهریار
گر کھ رفتم دان دلیلش غدر تو
بعد من گو کس چه داند قدر تو؟...
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن شهریارمعلم
متن دلتنگی
همانند شب های خستھ و خاموش
هزار و یک عابر را
در دݪ خود جاے دادم؛
عابرهایے
از جنس خاطرات شب پوش
کھ بر خیال پاے مےکوبند.
چشم دادم
بھ تاریکے طناز انتهاے کوچھ
و براے
در آغوش ڪشیدטּ آטּ قصد کردم
اما همین ڪھ خواستم
قدمے بردارم
دیدم قیر شب، پایم را
تا عمق ظلمت، فروبرده است.
تاریکے، دور و دوتر مےشد
و من در حسرت آטּ
خود را بیشتر و بیشتر
در آغوش تنهایے مےفشردم....
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن شهریارمعلم
متن متن
متن متنزیبا
متن تنهایی
عزیزُم درد دورۍ کِرده پیرُم
ز احواݪِت نشوטּ از کۍ بگیرُم؟
بسوزُم در فراقِت با غمۍ تلخ
در آخِر بۍ گل رویِت بمیرُم...
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن شهریارمعلم
متن انتظار
متن فراق
متن دوری
شاید به ما دروغ گفته اند؛
شاید «انتظار» تنها یک کلمه نباشد؛
شاید تفسیر تمام حاݪآت غمگینۍ باشد
که در هنگام آن بر دݪ ِ خود احساس مۍکنیم.
شاید بشود از دݪ آن، حسرت، دلتنگۍ،
یأس و گاهۍ مرگ را بیروטּ کشید
و به غلظت شدید آن ها خیره شد.
نمۍشود چشم به راه کسۍ باشۍ و چنین
پدیده های ناسازگارۍ را به روحت نچشانۍ.
اگر شبۍ دچار انتظار شدۍ،
این واژه ها را مرور کن و به خاطر آور که
شب، بهترین فرصت
برای آزمودن ذات حقیقۍِ «انتظار» است....
متن شهریار عبدالعلیزاده
ارسال شده توسط
روایات سرشک
متن شهریارعبدالعلیزاده
متن شهریارمعلم
متن انتظار