دلبران دل میبرند اما تو جانم میبری
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
دلبران دل میبرند اما تو جانم برده ای
با من شدند روح درختان سربلند این دلبران شاد شکرخورده لوند دارم برای مرگ خودم نقشه می کشم رو به نگاه منتظر آبی بلند...