پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلبران دل میبرند اما تو جانم میبری...
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینمبر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینمزمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم...
دلبران دل میبرنداما تو جانم برده ای...
با من شدند روح درختان سربلند این دلبران شاد شکرخورده لونددارم برای مرگ خودم نقشه می کشم رو به نگاه منتظر آبی بلند......