جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
تو در قلب ومن خسته به چاهیگنه از کیست ؟از آن پنجره ی باز ؟از آن لحظه ی آغاز ؟از آن چشم گنه کار ؟از آن لحظه ی دیدار ؟کاش می شد گنه پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرمجای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم...