پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
فقط شکل و شمایل تنهایی مان است که به مرور عوض می شود و ما فکر می کنیم تغییر کردیم . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
بود و نبود و دیدن و ندیدن چیز ها را ما یاد می گیریم و بلد می شویم که چطورباشند یا نباشند . / محمد رضا کاتب / رمان لمس /...
وقتی عشقت را از دست می دهی ، قصه ها ش دیگر تمام بشو نیست چون جای خالی یک دندان تو دهان ، بیشتر از شصت وشش تا دندان سالم درد و قصه دارد برای گفتن. / محمد رضا کاتب /...
ملت قصه ها ی ساده و سر و ته دار را می خوانند تا بفهمند کار بد ، بد است وچیز های خوب ، چقدر خوب است.چرا باید هزار صفحه داستان بخوانیم یا دو سال یک سریال در پیتی را دنبال کنیم تا چیز های به این سادگی را برای هزار یکمین بار بفهمیم ./ محمد رضا کاتب/ رمان لمس...
نود و نه در صد قتل ها بی صدا هستند چون آدم ها به وسیله زندگی و انتخاب های اشتباه شان خود شان را به قتل می رسانند . / محمد رضا کاتب / رمان لمس...
رابطه ی یک زن و مرد ، مثل رابطه ی یک بازجو و متهم است . هر کسی بتواند چیز بهتری رو کند می نشیند روی صندلی بازجو ، و آن یکی را مجبور می کند نقش متهم را قبول کند . محمد رضا کاتب/ رمان لمس/...
یکی از حُسن های بازداشتگاه این است که می توانی به گذشته ات نگاه کنی و بفهمی چرا می خواهی این بلاها را سرخودت بیاوری و چرا فکر کردن بزرگ ترین عذاب ، لذت و گناه زندگی است . / رمان لمس / محمد رضا کاتب...
تهِ خط هر آدمی آن جاست که نه می تواند تسلیم شود و نه می تواند بجنگد / رمان لمس / محمدرضا کاتب...