زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
آبی و سبز
کتاب و فیلم و دیگر هیچ...
اگر رفتار درویش با آن اسب مانند آدمی بود با آدمی دیگر و به این سبب اسب او بعد از مرگش باز به خانقاه برگشته و با دف دراویش می رقصد و آواز می خواند، این خودش همان معنای واقعی برگشت و تجسم حالات ماست. همه چیز جهان به ما بر میگردد به آن صورتی که اراده ک...
متن جملات محمد رضا کاتب
اگر کسی دنبال چیزی باشد پیدایش میکند. و وقتی پیدایش کرد تازه میفهمد دنبال چی هست و دنبال چی باید بگردد. چون آن چیزی که پیدا کرده چیزی نیست جز خود پیدا کردن . / محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود/...
متن جملات محمد رضا کاتب
تمام آدمها و تمام زمانها خود ما هستیم و چیز دیگری وجود ندارد. اعمال و افکار ما قبل از ما بودند و بعد از ما هم هستند. / محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود/...
متن جملات محمد رضا کاتب
آدم دیر میفهمد هدف نباید مقصد باشد. چون خود راه هم جزیی از مقصد است. هر تکه اش یک مقصد است. بعضی موقعها حتى فکر میکنم مقصد اصلاً مقصد نیست. مقصد بهانه است. آنچه که اصل و اساس است جاده و راهی است که تو را میرساند به مقصد چون تمام وقتت صرف آن میشود. /...
متن جملات محمد رضا کاتب
مشکل زنها این است که اول تصمیم میگیرند و بعدمیگردند تا دلیلی برایش پیدا کنند. / محمد رضا کاتب /...
متن جملات محمد رضا کاتب
وقتی بچه به دنیا میآید فقط زبان گریه و خنده را بلد است. برای همین گریه میکند و میخندد که حرف زده باشد. سالها طول میکشد تا آن بچه زبان ما را یاد بگیرد . و وقتی میمیرد باز زبانی را که سالها یاد گرفته، فراموش میکند . او می ماند و زبانی که روز اول بلد ...
متن جملات محمد رضا کاتب
وقتی بچه به دنیا میآید فقط زبان گریه و خنده را بلد است. برای همین گریه میکند و میخندد که حرف زده باشد. سالها طول میکشد تا آن بچه زبان ما را یاد بگیرد . و وقتی میمیرد باز زبانی را که سالها یاد گرفته، فراموش میکند . او می ماند و زبانی که روز اول بلد ...
متن جملات محمد رضا کاتب
معجزه سراغ کسانی می آید که باورش دارند . و مرده ها بیشتر از همه معجزه ها را باور میکنند . واقعیت آدم را بدجوری مأیوس میکند ، انگار ته ته دنیا هیچ چیزی نیست. پس مجبوری به روش خودت بچسبی به چیزهایی که فکر میکنی هستند و باورشان داری .
/ محمد رضا کات...
متن جملات محمد رضا کاتب
هر تکه ی ما تو یک زمان میمیرد . خُرد خُرد میمیریم. و این را دیر میفهمیم . برای همین هر عملی از ما یک جسد دارد که ممکن است تا سالها بعد از ما زنده باشد. هر احساسی از ما یک جسد دارد .آدم باید آنقدر باهوش باشد که وقتی جنازه ی اصلی و بزرگِ افکار و اعمالش...
متن جملات محمد رضا کاتب
خیلی ها بودند که مردند و بعد دوباره زنده شدند و زندگیشان را روی چیزهایی گذاشتند که خنده دار بوده برای بقیه. آنها مرگ را بی واسطه دیدند و خواستند هر طوری هست زندگی و مرگ و همه چیز را برای خودشان و ما تعریف کنند و بگویند قضیه چی به چیه . آنها نمی توا...
متن جملات محمد رضا کاتب
فکر کن یک روز صبح چشم باز کنی و ببینی کنار یک دختر زیبا هستی . نمیدانی کجایی و چرا آن جایی . حتی اسم خودت یادت نمی آید. فقط کیفی تو بدنت است که حتی نمیدانی مال چیست و ربط میدهی به آنجا، و به آن دختر زیبا چون چاره ی دیگری نداری . نمیدانی کجایی و کی ه...
متن جملات محمد رضا کاتب
علت هر چیزی یعنی ربط دادن چیزها آن طور که تو فکر میکنی و بی ربط کردن چیزها آن طور که تو دلت میخواهد. دلیلهای تو عین خودت است. اگر دلیلی نیاوری و چیزها را به هم ربط ندهی، دیگر وجود خارجی نداری. / محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود/...
متن جملات محمد رضا کاتب
او دنبال تکه ای از حال و وضع خودش بود و بعد به جای جواب به جنازه ی خودش رسیده بود یا به یکی از جنازه های ممکن وبه جنازه های شادی و غم و عشق و خشم و زندگی اش. باید انتخاب میکرد کدام را میخواهد . بودن آن همه جنازه که پیش پایش بود برای او عادی نبود . ...
متن جملات محمد رضا کاتب
دنبال آدمهای بیهوش و گمشده و مرده هستم . کسانی که هوش، ایمان و امیدشان را از دست دادند و بی اراده و بی قدرت شدند. اگر تو بتوانی دقیق چهره ی این آدمها را ببینی، میتوانی بین آنها یاد خودت را پیدا کنی .چون هر کدام از آنها نسخه های گمشده و قدیمی و حالته...
متن جملات محمد رضا کاتب
در تمام زندگی ما کاری غیر از این نمیکنیم که از چیزهایی دور می شویم ، قهر می کنیم و بی ربط میشویم باهاشان و با چیزهایی آشتی میکنیم و آشنا می شویم و بهشان ربط پیدا میکنیم . بلکه هم هی دست به دست میشویم و کسی و چیزی ما را به دست کسی و چیزی دیگر میدهد ....
متن جملات محمد رضا کاتب
گاهی رد و نتیجه ی بعضی از اعمال ماگم میشود و این باعث حیرانی و گمشدگی ما میشود . نمی دانیم کجا باید برویم و چه کنیم که از این حال خارج شویم . چون نمی دانیم به چه تبدیل شدیم . گاهی اعمال و مبتلای ما تبدیل به یک کوه و دشت و حیوان و چیزی عادی و یا یک ع...
متن جملات محمد رضا کاتب
گاهی حادثه ای برای ما پیش می آید و ما تاوان کاری را پس میدهیم که نه انجامش دادیم و نه فکرش را حتی کردیم که بگویم تاوان آن فکر هایمان را داریم پس میدهیم . و این تاوان شاید به خاطر آن است که ما قرار است بعدا ، مثلاً تو یک زندگی دیگر آن عمل را انجام بد...
متن جملات محمد رضا کاتب
اگر کسی حتی یک درخت را بزند یا شاخه اش را بشکند، از یک چوب یک جایی از زندگی اش ضربه ای را که به آن درخت زده پس میگیرد . اگر تو بچگی معلمش با ترکه ی درختی تنبیه اش نکند یا صاحب باغی به بهانی دزدیدن سیبهای باغش او را نگیرد زیر چوب ، یک وسیله ی چوبی یک...
متن جملات محمد رضا کاتب
یک آدم خیلی طول میکشد بمیرد چون هر تکه اش یک وقتی میمیرد و یک جایی . یکی از تکه های ممکنش در ۲۰ سالگی میمیرد و یکی از افکارش ۴۰ سال بعد سنگ پله ی خانه ای میشود. / محمدرضا کاتب/ رمان چشمهایم آبی بود/...
متن جملات محمد رضا کاتب
عیب ندارد تو آسمان نه ابری باشد ، نه پرنده ای و نه هیچ چیز دیگری اما نباید خوشحالی کرد دیگر که این قدر دست خالی شدیم . / محمد رضا کاتب / رمان چشمهایم آبی بود /...
متن جملات محمد رضا کاتب
شاید بیخود نباشد که ما نمی توانیم ربط خودمان با بعضی از آدمها حوادث مکانها و... پیدا کنیم. اما کشش عجیب و بی دلیلی نسبت به آنها در خودمان حس میکنیم. یکهو عاشق چیزی و کسی و جایی میشویم یا میخواهیم درباره اش فکر کنیم یا حرف بزنیم بی علت نیست ،حتماً یک...
متن جملات محمد رضا کاتب
شاید بیخود نباشد که ما نمی توانیم ربط خودمان با بعضی از آدمها حوادث مکانها و... پیدا کنیم. اما کشش عجیب و بی دلیلی نسبت به آنها در خودمان حس میکنیم. یکهو عاشق چیزی و کسی و جایی میشویم یا میخواهیم درباره اش فکر کنیم. یا حرف بزنیم و.... بی علت نیست حتم...
متن جملات محمد رضا کاتب
در طول زندگی مان ما ده ها من جسمی می بینیم به خودمان و صدها من روحی . جابه جا در زندگیمان روحمان تغییر می کند و ده ها مرتبه و حالت روحی را پشت سر می گذارد. هر من جسمی و روحی یک بدن دارد که روزی عاقبت می میرد . وما آنها را پشت سر خودمان جا می گذاریم...
متن جملات محمد رضا کاتب
در طول زندگی مان ما ده ها من جسمی می بینیم به خودمان و صدها من روحی . جابه جا در زندگیمان روحمان تغییر می کند و ده ها مرتبه و حالت روحی را پشت سر می گذارد. هر من جسمی و روحی یک بدن دارد که روزی عاقبت می میرد . وما آنها را پشت سر خودمان جا می گذاریم...
متن جملات محمد رضا کاتب
ما با این که یک نفر هستیم اما صد تا بیشتر جنازه و شکلهای مختلف داریم که هر کدامش الآن ممکن است یک جای دنیا باشد. ممکن است هر کدام از حالات ممکن و زندگیها و دنیاهای گذشته ی ما به شکلی باشد . یک آدم می تواند ده تا جنازه ی عشق و شادی و صد تا جنازه ی نفر...
متن جملات محمد رضا کاتب
فکر می کنم این طوری است که هر کدام از اعمال و حال و هواها و احساسات ما در نهایت تبدیل می شوند به همان چیزی که بودند. به چیزی که قابل رویت باشند . شکل یک درخت ،کوه و شکل یک جسد خونی یا یک آدم دیوانه و بی ذهن و گمشده . این طوری هر کدام از اعمال و افکار...
متن جملات محمد رضا کاتب
همسایه بالایی ام پیرمرد بود که سالها درد و تنهایی و آوارگی را تحمل کرده بود و حالا تمام کرده بود و بو ی جسدش تمام ساختمان را برداشته بود . فکر می کنم این طوری است که هر کدام از اعمال و حال و هواها و احساسات ما در نهایت تبدیل می شوند به همان چیزی که ...
متن جملات محمد رضا کاتب
در این دنیا هیچ چیزی از بین نمی رود، فقط از شکلی به شکلی و از حالتی به حالت دیگر در می آید . خب پس این همه احساس و فکر و عمل ما چی می شود؟ من فکر می کنم هر چیزی که نظر ما را جلب می کند یا باهاش رابطه برقرار می کنیم ، یک تکه از احساسات و عمل گمشده ی ...
متن جملات محمد رضا کاتب
فکر می کنی اگر غم و شادی یا عمل و فکری بمیرد تبدیل به چی می شود ، کجا می رود ، به چه شکلی در می آید؟ چون در این دنیا هیچ چیزی از بین نمی رود، فقط از شکلی به شکلی و از حالتی به حالت دیگر در می آید . خب پس این همه احساس و فکر و عمل ما چی می شود؟ من فک...
متن جملات محمد رضا کاتب
فکر می کنی تاج محل چیه؟ تاج محل جسد عشق یک مرد به یک زن است. پس می شود گفت هرچه در جهان وجود دارد، در حقیقت جنازه ی یکجور عشق و نفرت است که جا مانده روی زمین. آدمهای باهوش می توانند جنازه های مختلف را تو هر چیزی تشخیص بدهند . وقتی یک مکان یا شیء یا ...
متن جملات محمد رضا کاتب
ادامه