صدای خنده ی بهار می اید همان دخترک عاشق از سرزمین باران و شکوفه، که پاورچین ، پاورچین همراه بادی که به لب ها اجازه ی بوسیدن می دهد ..می اید با قدم هایی که از ان سوی پرچین خاطرات شیرین را به بغل دستی اش تعارف کند. اینجا بهار...
صبح باشد پاییز باشد و بوی پرتقالی ات ، حالم را عوض می کند هوای عاشقی ات می زند به سرم در کوچه ها ی نارنجی فریاد می زنم تو همه ی عمر منی بگذار دنیا بداند تمام قد دوستت دارم ...!