من شاعر چشمان تو بودم ، توندیدی هر ثانیه خواهان تو بودم ، تو ندیدی ☆☆☆ تو یوسفِ در بند ، دل من چو زلیخا اندر پی ِ پیمان تو بودم ، تو ندیدی ☆☆☆ فرمانده این لشکر اندوه چه خواهی ؟ من کُشته بفرمان تو بودم ، تو ندیدی...