من شاعر چشمان تو بودم ، توندیدی
هر ثانیه خواهان تو بودم ، تو ندیدی
☆☆☆
تو یوسفِ در بند ، دل من چو زلیخا
اندر پی ِ پیمان تو بودم ، تو ندیدی
☆☆☆
فرمانده این لشکر اندوه چه خواهی ؟
من کُشته بفرمان تو بودم ، تو ندیدی
☆☆☆
تا بال گشاید به فلک پر بکشد عشق
چون کفتر ایوان تو بودم ، تو ندیدی
☆☆☆
هر روز غزل پشت غزل ، باز سرودم
هرلحظه به قربان تو بودم ، تو ندیدی
ZibaMatn.IR