یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
عشق تو می ارزهبه گریه های بعد از این خنده ها می ارزهبه نبودنای بعد از این بودنا می ارزهعشق تو، به غصه های تنهاشدن می ارزهبه رفتن دو ماه دیگه ت می ارزهبه دوباره شکستن قلبی که با تو بند زده شد می ارزهاصلا دنیا خودش همینجوری که قشنگ نیستولی اگه حتی یه روزشو با تو زندگی کرده باشماین دنیا ، حتی مُردنشم می ارزه!بَد بودنِ تو با من، به خوب بودنای بقیه با من می ارزهاصلا غمِ نداشتن تو، به هرچی شادیِ داشتنه می ارزهاما بازم تو سعی کن خ...
در حد یک تلفنِ ساده...میخواهم صدایت را ببوسم.حتی اگر حرفی نداشتی، سکوت کنمیخواهم هوایت را ببوسم.گاهی برایم نامه ای بنویس،میخواهم خطت را ببوسم.و کاغذی را که زیر دست هایت عطرِ تو را گرفته...عزیز مهربانِ دور نِشین من!قلمت را نیز همراه نامه ها برایم بفرستمیخواهم رد انگشانت را بر روی آن ببوسم...
تو بویِ عید میدیبویِ سرکه یِ سفره هفت سینکه صبحِ اول فروردین می پیچه تویِ خونه..تو به رنگ قرمزِ ماهی تنگ بلوری، که دلِ آدم قنج میره وقتی نگاهش می کنه. .تو زمزمه یِ یا مقلب القلوبی، که به حَوِّل حالِنا اِلی اَحسَنِ الحال می رسه..اصلاً تو طعمِ خوش سمنویِ بازاری، که لحظه هایِ آخر، درست دمِ تحویلِ سال پا به سفره می ذاری..تو حتی از تنت عطرِ شکوفه می چِکه..تو خودِ عیدیخودِ بهاریبیا و هر سالهر روزهر لحظه تحویل شو به من....