دیالوگ: بی آب میشه چند روزی زندگی کرد ؛ اما بی آبرو نمیشه ! سریال رخنه
کاری که این بچه،باد وم با دخترها کرد دیوید بکهام نتونست بکنه
رخش،گاری کشی می کند رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد سهراب ،ته جوب به خود می پیچید گردآفرید،از خانه زده بیرون مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد وای ... موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!