متن آب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آب
میشود دل سرخ؛ وقتی، میزنی بر صورتِ آن
سِیلی از، آبِ صفای نابِ جوی خاطراتت
دل طراوت میسِتاند، از صفای حُسنِ قلبت
آب مینوشد وجودم، از سبوی خاطراتت
آب اگر، سرچشمه اش، آلوده باشد، در مسیر،
می کند، آلودگی را منتقل؛ بالا و زیر؛
آبِ پاک امّا، طراوتبخشِ بستانِ صفاست؛
جوششِ آن، باعثِ سرسبزیِ دنیای ماست.
برشی از یک مثنوی تعلیمی_تمثیلی
می توان برداشت کرد از: آیه های حق، چنین:
از تباری پاک، می مانَد صفا، روی زمین؛
همچنین، لازم برای جوششِ یک نسلِ پاک،
آبِ عفّت هست و خاکی بس نکو وُ، اصلِ پاک...
برشی از یک مثنوی تعلیمی
آب را دوست دارم؛
زیرا،
مهریه ی زهراست؛
و نمک را،
که: برکت خداست؛
و زمینی که در آن زندگی می کنم…
زهرا حکیمی بافقی، کتاب راز و نیاز.
در سینوسِ صفرِ خاک
اسیرست رودخانه
ماهی ها
جوابِ سلامِ آب را نمی دهند،
کمی اکالیپتوس لطفاً !!
«آرمان پرناک »
رفته آری، چو شورشِ آتش/ از دلِ خاکِ سینه ی سرکش/
آبِ احساسِ آرزو؛ بی شک/ خانه ی دل، چو نقشِ بر بادی ست/
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
من خیلی آرومم همه چیز مرتبه آرومم دقیقا مثل آب ۹۹ درجه ...!
آبروی آب را نبریم
ریشه را دق ندهیم
ریشه در عشق به آب
می تراود به زمین
ریشه از مهر به آب
می رود تا به بلندای همان پستی دور
و به دلبر گوید آبی آبی،
نیست لیاقتت زمین خاکی
من تو را می برمت تا قله ی برگ
می...
آب
آب در صید نگاهش
محو تماشای تو شد
تا به تور اندازد
آبی چشمانت را
- مهدی ابراهیم پورعزیزی
شعر سپکو
وقتی چشمانمان..
کنج اتاق خلوتی را می گزیند
می دانیم زمستان رسیده است
و عمر ما در رکود باتلاقی مسدود است
وقتی سوار الاکلنگ چوبی می شویم
و باد از سر ما می گذرد
لحظه ای طعم شیرین خوشبختی را می چشیم
احساس دوران کودکی
احساس باهم بودن
و احساس...
تشنه ام جرعه ای آب بده
سینه ای در شهر سوخته ، سوخته ام هوا کجاست ؟
آب کجاست ؟ طبیعت کجاست ؟
طراوت کجاست ؟
جوانی ، ایمان ...
تکه خالص مردانگی ام کجاست ؟
وقتی شنیده ها جایگزین دیده ها می شوند !
حقیقت کجاست ؟
عشق و آب و کلمه
هر سه جاری می شوند
بدون اصرار ،بدون تردید ،بدون جوهر
عشق ،اگر عشق باشد می جوشد و می خورشد و عاشق تنها نظاره می کند که عشق خودش وسط معرکه است
همچون آب
همچون کلمه که معلوم نیست در چه زمان و در چه...
در این گودال آلوده منم در حبس پاکی ها
نمیخواهم فضایی را پر از چرک و تباهی ها
درون تُنگ خوش باشد به روی آب جای من
گریزانم زِ آزادی میان جمع ِماهی ها