شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
دلم میخواست پوستم کمی روشن تر بود و موهای خرمایی داشتم، چشم هایم آبی یا سبز بود، چشم آبی ها خوشبخت ترند، در طرف امن جهان زندگی می کنند و تمام دغدغه ی صبح شان شکر کمتر قهوه شان است، تعطیلات کنار دریا میروند و سینه های کوچک و ران های لاغرشان توی آن بیکینی های نارنجی و بنفش قشنگ تر میشود، روی تن شان روغن های خوشبو می مالند و شیر نارگیل میخورند و آفتاب گرم ظهر تا ممنوعه ترین قسمت های بدنشان میتابد، تنهایی زندگی میکنند، تنهایی سفر میروند، و هر بار ...